هنوز هم میان سایه های ترکیده اتاق تنهایی
به صندلی انتظار تکیه داده ام و می ریسم دقایق را...
از جنس غم شده تار و پود زندگی ام و رنگ درد به خود گرفته
لحظه های سرد جدایی...
بیا و برچین گل پونه های صبر را از روی پیراهن تنهایی ام
بیا تا عاشقانه هجا کنم طلوع دلنشین ابروانت را
در میان پروانه های وصال دشت جنون...
چقدر سنگین شده قلب رنگ پریده ام در برهوت صدایت...
آرام آرام گامهای ترنمیات را به سوی نگاه دردمندم بردار
می خواهم حک کنم خاطرات غمزده ی جدایی را
میان خطوط دفتر فراموشیات...!
نظرات شما عزیزان: